راه عشق
- جمعه, ۸ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۵۶ ب.ظ
مِی خواهم و معشوق و زمینی و زمانی
کـو بـاشد و من بـاشـم و اغیـار نبـاشـد
حجت الاسلام علی بهجت :
« چند سال پیش کلید باغی را در مشهد در اختیار خانواده ی ما گذاشتند تا آقا به باغ بیاید، ایشان فرمودند: باغ ؟ گفتم : بله. شعری را خواندن که مضمونش داستان عاشقی بود که سوار شترش شده بود تا شتر او را به مشوقش برساند، اما شب ها روی شتر خوابش می برد و صبح که بیدار می شد می دید شتر به هوای بچه اش سر جای اولش برگشته:
هوی ناقتی خلفی و قدامی الهوی
و انــّــی و ایــّــاهـا لـمـخـتــَـلـفــان
یعنی شتر من می خواهد پیش بچه ی خودش و معشوقش برگردد، من هم می خواهم پیش معشوقم بروم و این دو مقصد است که 180 درجه با هم فاصله دارد. بعد برای خانواده این شعر را معنی کردم همه اشکشان جاری شد ه عجب ! آقا این را به سهولت میخواست بیان کند که آرزوی من کجاست و تو مرا کجا میخوانی؟ می گویی برویم در باغ بگردیم! »
- ۹۲/۰۶/۰۸