مرحوم استاد شیخ علی صفایی حائری) ع.ص) نقل کردند: در یکی از روزها که با پدرم به سمت قبرستان شیخان می آمدیم، در حالی که دکمه های قبایش باز و سینه اش پیدا و گوشه ی عبایش در دست بود، ایستاد و گفت: «بابا! کسی که در مقام اطاعت باشد، در همین دنیا هم از تهمت ها آزاد می شود و همانها که تهمتش میکردند، } الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ {1 می گویند«.
بعد جمله ای گفت که تمام وجودم را گرفت. در حالی که چشم هایش از اشک پرشده بود، خندید و گفت: «بابا! مردم زیادند و پر توقع؛ وخدا یکی است و سریع الرضا، پس تو او را راضی کن، دیگران چیزی نیستند «.سپس این آیه را خواند } أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّـهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ {2
منبع : کتاب پرهای صداقت
----------------------------