نشونی

مردم زیادند و پر توقع؛ و خدا یکی است و سریع الرضا، پس تو او را راضی کن، دیگران چیزی نیستند.

نشونی

مردم زیادند و پر توقع؛ و خدا یکی است و سریع الرضا، پس تو او را راضی کن، دیگران چیزی نیستند.

اولین و آخرین گامِ آدمیت

شرع چـون کیـل و تـرازو دان یقـیـن
که بدو خصمان رهند از جنگ و کین



اولین توصیه ی شیخ محمد جواد انصاری همدانی برای سالک و برای هر که میخواهد دستورالعملی بگیرد، رعایت حریم شرع و واجبات بود. انجام واجبات و ترک محرمات به عبارتی اولین و آخرین قدم سلوک است و بعد از آن اگر تشخیص می دادند کسی واقعا این مسائل را رعایت می کند، کم کم ابواب معرفتی را برایشان باز می کردند.

استاد کریم محمودحقیقی درباره ی اهتمام آقای انصاری به رعایت حریم شرع می گویند: «آیت الله نجابت می فرمودند : در سفری که آیت الله شهید دستغیب به همدان داشتند، یک عبا برای آقا هدیه برده و آن را روی طاقچه گذاشته بودند. سال دیگر که دوباره به همدان می روند، می بینند آن عبا درست در همان جایی است که خودشان گذاشته بودند. می پرسند: آقا؛ عبا اندازه تان نبود؟ به درد نمی خورد؟ آقا می فرمایند: شما که نگفتی این را برای من آوردی، مطمئن نبودم برای من است... تا این اندازه مقید به شرع بودند«.

او که خود تا این اندازه در رعایت حریم شرع محتاط است، به شاگردان هم همین توصیه را دارد. استاد کریم محمودحقیقی ادامه می دهد: «اولین روزی که بنده خدمت آقای انصاری رسیدم، به دست و پایشان افتادم و التماس و گریه ی زیادی کردم که آقا چه کار کنم آدم شوم؟ ایشان با یک لبخندی فرمودند: کاری ندارد! هر چه خدا گفته بکن، بکن. هر چه خدا گفته نکن، نکن«.


منبع : کتاب سوخته


یکی از بزرگان ابتدا به جوالبافی اشتغال داشته است و روزی یک جوال می بافت و آخر هفته حساب می کرد و مزد شاگردهایش را می پرداخت.

روزی به هنگام حساب یک جوال از قلم افتاد و آن چه فکر کردند که آن را به چه کسی داده اند به خاطرشان نیامد.

غروب نزدیک بود و استاد نماز نخوانده بود.  مشغول نماز شد و در نماز به خاطرش آمد که آن جوال را به چه کسی داده است. پس از اتمام نماز شاگردش را خواسته و به او گفت : « جوال را به فلانی داده ایم.» شاگردش گفت: « استاد! تو نماز می خواندی یا جوال پیدا میکردی ؟« 

و استاد از این واقعه متنبّـه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گردید.






از پیامبر (ص)منقول است که:

چون بنده به نماز ایستد و به چیزی جز معبود جل جلاله توجه کند، خداوند فرماید: « بنده ی من به چه می اندیشی؛ مگرمهربانتر و بزرگوارتر از من سراغ داری؟ »

و اگر بار دیگر توجه خود به جایی معطوف دارد، فرماید: « بنده من، آن کیست که از من بهتر یافته و به او توجه کرده ای؟ »

و چون بار سوم به غیر خداوند متعال توجه کند، حق تعالی او را از رحمت خود دور و مهجور سازد و آن نماز به فضاحت تمام به او گوید: « خداوند تو را در برابر فرشتگان عالم بالا رسوا و مفتضح سازد، همان گونه که مرا در نزد همگان، رسوا و مفتضح نمودی. »




منبع : کتاب نشان از بی نشان ها


مقدس اردبیلی و نماز شب

 حافظ می گوید : 

هر گنـج سعـادت که خـدا داد به حافظ
از یـمن دعـای شب و ورد سحـری بود



مرحوم علامه مقدس اردبیلی (ره) از شخصیت های بزرگی ست که خدمت امام زمان (ع) رسیده است و داستانهای بسیار زیبایی دارد.

نقل است : آقا یک بار که بلند شد نماز شب بخواند، کنار چاه می رود، دلو را پایین می اندازد تا آب بالا بیاورد؛ اما وقتی دلو را بالا می کشد می بیند به جای آب پر از طلاست.

مادنبال این هستیم که نماز شب بخوانیم تا روزی مان زیاد شود، گرفتاری مان حل شود، غم و اندوه از یادمان برود، وقتی ببینیم آن ظرف پر از طلاست، طلاها را بر میداریم و دلو را دوباره می اندازیم تا باز هم طلا به دست آوریم ؛ اما او طلاها را پایین می ریزد و می گوید: خدایا! من آب می خواهم تا وضو بگیرم و در محضر شما نماز بخوانم.

اما وقتی دلو را بالا می کشد می بیند باز هم پر از طلا است، برای بار سوم هم ظرف پر از طلا می شود، یک دفعه شروع می کند به گریه کردن و می فرماید: معلوم است که من گناه کار هستم که خداوند توفیق خواندن نماز شب را از من گرفته است، آن گاه ظرف طلا را پایین می اندازد و این بار ظرف پر از آب تحویل می گیرد.

***

امام صادق (ع) می فرمایند: کسی که گناه می کند از نماز شب محروم می شود؛ زیرا کار بد در صاحبش زودتر از کارد در گوشت اثر میکند.

 

منبع : کتاب پرده نشین



مـرنـج و مـرنجـان


از مرحوم حاج آقا مجتهدی نقل شد که می فرمودند:

آقای آخوند از آقای نخودکی خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی گفت:

مرنـج و مرنجـان .

آقای آخوند گفت: مرنجان را فهمیدم؛ یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی؟ چطور می توانم ناراحت نشوم؟ مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور می توانم نرنجم؟!

آقای نخودکی گفت:

علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی ...




مرحوم استاد شیخ علی صفایی حائری) ع.ص) نقل کردند: در یکی از روزها که با پدرم به سمت قبرستان شیخان می آمدیم، در حالی که دکمه های قبایش باز و سینه اش پیدا و گوشه ی عبایش در دست بود، ایستاد و گفت: «بابا! کسی که در مقام اطاعت باشد، در همین دنیا هم از تهمت ها آزاد می شود و همانها که تهمتش میکردند، الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ {1 می گویند«.

بعد جمله ای گفت که تمام وجودم را گرفت. در حالی که چشم هایش از اشک پرشده بود، خندید و گفت: «بابا! مردم زیادند و پر توقع؛ وخدا یکی است و سریع الرضا، پس تو او را راضی کن، دیگران چیزی نیستند  «.سپس این آیه را خواند } أَأَرْ‌بَابٌ مُّتَفَرِّ‌قُونَ خَیْرٌ‌ أَمِ اللَّـهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ‌ {2



منبع : کتاب پرهای صداقت

----------------------------

1. سوره مبارکه یوسف ، آیه شریفه 51
2. سوره مبارکه یوسف ، آیه شریفه 39


سوالی در خصوص رویت حضرت مهدی(ع)





از شیخ بهلول پرسیدند که چه وقت می‌شود به حضور آقا امام زمان، ارواحنا فداه، مشرّف شد؟

فرمودند: با تقوا باشید؛ وقتی که بین شما و حضرت(ع) سنخیت باشد.

سپس فرمودند: دیدن امام زمان، روحی‌فداه، مهّم نیست، مهم این است که او ما را ببیندخیلی‌ها هم علی(ع) را دیدند امّا دشمن او شدند. اگر کاری کردیم که نظر آنها را جلب کنیم، آن ارزش دارد.


بچه ی صغیر

 


روزی شخصی وفات کرده بود.

بعد از تشییع جنازه به طرف منزل آن شخص آمدیم و دیدم آیت الله لواسانی بیرون منزل ایستاده و داخل نمی شوند.

علت را پرسیدم.

فرمودند: « این میّت وصیت نامه ندارد و بچه ی صغیر دارد. اگر داخل منزل شوم ممکن است موزائیک های کف حیاط ساییده شود و این اشکال شرعی دارد. من هم ایستادم و داخل نشدم .»



از داستانهای آموزنده ی آیت الله مجتهدی / کتاب پند حکیم


غافل از احوال دل خویشتنم

در منابع روایی نقل شده است که روزی رسول خدا (ص) در جمع اصحاب فرمودند: هر کسی ذکر الهی را بر زبانش جاری سازد، خداوند برای هر ذکری ده درخت در بهشت به او می دهد.

اصحابی که نزد رسول خدا (ص) بودند گفتند: پس ما اکنون درختان زیادی در بهشت داریم؛ چرا که در روز، بسیار ذکر خدا را می گوییم. رسول خدا (ص) فرمودند: باید حواستان باشد که این درخت ها را آتش نزنید. اصحاب پرسیدند: چگونه آنها را آتش نزنیم؟ حضرت فرمودند: وقتی یک گناه می کنید، همه درختان خود را سوزانده اید و این گونه نیست که با یک گناه فقط یک درخت بسوزد؛ بلکه اگر آتش میان آنها بیفتد همه را می سوزاند.

 

***

مراقبه؛ یعنی چه کار کنیم زحمت ها هدر نرود. چه کار کنیم درختی را که برایش زحمت کشیده ایم یکباره از بین نرود



***

یکی از شاگردان علامه طباطبایی (ره) می پرسد: برای حضور قلب در نماز چه کنیم؟ ایشان در آن ایام در بیمارستان بودند و لحظات آخر عمرشان را سپری می کردند در پاسخ می فرمایند: « توجه، مراقبه، توجه، مراقبه، مراقبه، مراقبه، مراقبه » و همین طور آرام تکرار می کنند: « مراقبه، مراقبه، مراقبه و ... »

***

باید باور کنیم مراقب داریم؛ یک کسی بالاتر از ما هست که از ما بازخواست کند.



منابع:
کتاب کیش مهر
کتاب یادها و یادگارها

هر کسی بر خلقت خود می تند

حضـرت عیـسـی (ع) مـی فـرمـاید: «بـاطن شخـص را از کلمـاتـش و اعمـالـش بسنـجیـد.» زیـرا کـه هـرگـز درخـت خـار، انـجـیـر نـدهـد. هـر چـه از زبـان مـی تـراود از دل سـرچـشمـه مـی گیـرد. کسـی کـه فـحّـاش و بـدگـو است چـون دلـش مـعـدن نـجاسـات است از زبـانـش نـیـز هـمان بـیـرون تـراویـده است. از ایـن رو بـود کـه وقـتـی کسـی بـه حضـرت عیـسـی بـد گـفـت ایـشـان در حـقـش دعـا فـرمـود. از ایـشان پـرسیـدنـد: آن کـس بـد کـرده و تـو او را دعـا مـی کنـی؟ آن حـضـرت پـاسـخ دادنـد کـه هـر کـس از آن چـه در خـزانـه دارد انـفـاق مـی کـنـد.




مـه فـشـانـد نـور و سـگ عـوعـو کـنـد

هـر کسـی بـر خلـقـت خـود مـی تنـد

او از خـزانـه خـود بـر مـن انـفـاق کـرده، مـن نـیـز بـخـل نـورزیـدم و از خـزانـه ی خـود بـر او انـفـاق کـردم.




منبع: کتاب نشان از بی نشان ها 

اهمیت به وقت

یـکی از نکـاتـی کـه در زنـدگـی عـلامـه از ویـژگـی خـاصی بـرخـوردار بـود ، اهمـیت دادن بـه وقـت است.



ایشـان تمـام عمـرشـان را بـرای نـوشتـن کـتـاب هـا و مقـالات عـلمـی صـرف مـی کـردنـد و وقـتـی مـشـغـول نـوشتـن تفـسیـر المیـزان بـودنـد بـه گـونـه ای مـی نـوشتـنـد کـه همـان را بـرای چـاپ مـی فـرستـادنـد. جـالـب ایـن اسـت کـه عـلامـه مطـالـب را بـدون نـقطـه مـی نـوشتـنـد و هـنـگـامـی کـه صـفـحـه ای تـمـام مـی شـد، شـروع مـی کـردنـد بـه نـقطـه گـذاشتـن؛ وقـتـی علّـت را از ایـشـان مـی پـرسـنـد، مـی فـرمـایـنـد: مـن حـسـاب کـرده ام، اگـر ایـن طـور بـنـویـسـم در هـر ده صـفـحـه یـک صـفـحـه در زمـان صـرفـه جـویـی کـرده ام.



منبع: کتاب کیش مهر