نشونی

مردم زیادند و پر توقع؛ و خدا یکی است و سریع الرضا، پس تو او را راضی کن، دیگران چیزی نیستند.

نشونی

مردم زیادند و پر توقع؛ و خدا یکی است و سریع الرضا، پس تو او را راضی کن، دیگران چیزی نیستند.

تسخیر نفس



یک صبح جمعه ای جناب آیت الله لنگرودی، که در مسجد سلماسی نماز می خواندند، خدمت آیت الله بهجت عرض کردند: آقا تسخیر جن چه حکمی دارد؟

ایشان مقداری سکوت کردند و بعد فرمودندتسخیر نفس لازم است.

خیلی زیبا و کامل، هم وارد آن قضیه نشدند که اصلا دأبشان نبود و هم این سید بزرگوار را از جواب محروم نکردند.

 

منبع: کتاب العبد


زیاد سخت نیست ..

گاهی فکر می کنی برای رسیدن به آن مقاصد اعلا باید به فکر اعمال آن چنانی بود، در صورتی که وقتی در سیره ی بزرگان دقیق می شوی، می بینی آن ها با رعایت همین کارهای کوچک به آن مقاصد بزرگ رسیده اند.



 »فردی بودکه خودش نور داشت و مثلاً جایی که می خواست برود آدرس نمی گرفت و با نوری که داشت آن را پیدا می کرد. یک بار خدمت آقای انصاری رسید و خیلی گریه کرد، می گفت: من چه کار کنم مثل شما آدم شوم؟ ایشان فرمودند: برو جلوی زبانت را بگیر. »

و یک حکایت دیگر:

« یک بار شخصی به نام عاشق زین العابدین خدمت آقای انصاری رسید و دستور خواست، آقا فرمودند برو روزه بگیر. آدم خیلی ساده ای هم بود. گفت: نمی توانم، آخر گرسنه ام می شود. یعنی ، سلوکش در همین نخوردن بود، چون خیلی به خوراک حریص بود و برای همین نتوانست دستور العمل آقا را انجام بدهد.« 

آری برای ما هم چه بسا همین امور پیش پا افتاده و ساده است که غل و زنجیر وجودمان شده و دست و پایمان را بند زمین کرده و الا راه آسمان برای پیمودن است.

 

منبع : کتاب سوخته


پرهیز از اهل قیل و قال


او بیشتر دوست داشت در حال خودش باشد. اهل بحث نبود و از آن دوری می کرد.


آقای اسلامیه می گوید :

« یک بار عده ای از تهران آمده بودند همدان خدمت آقا. آنها نشستند و شروع کردند به بحث کردن و یکی از آقایان گفت: الان آقا می آیند و جواب را از خودشان می گیریم. آقای انصاری تشریف آوردند و دو زانو نشستند سر جای خودشان و در همان حالت سکوت مخصوص خود بودند. یکی از آقایان گفت: آقا این بحث مطرح بود و ما می خواستیم جوابش را از شما بشنویم، در همان حال ایشان فرمودند: من حال بحث ندارم   « .
یعنی بعضی ها هستند که کارشان فقط بحث کردن است و اهل راه رفتن نیستند .شاید اومی خواست با سکوتش بالاترین جواب ها را بدهد که:


سر غیب آن را سزد آموختن
کـو ز گفتن لب تواند دوختـن
درخور دریا نشد جـز فهم آب
فهم کن والله اعلم بالصـواب


منبع : کتاب سوخته


اخلاص


حضرت علامه ذوالفنون آیت الله حسن زاده آملی (حفظه الله):

منقول است که مرحوم حاجی سبزواری (رحمه الله) برای عیادت بیماری می رفت و عده ای هم با او بودند.

نزدیک منزل بیمار که رسید برگشت و نرفت.

اطرافیان پرسیدند: آقا چرا تا اینجا آمدید و حالا برمی گردید؟

 آقا جواب داد: که خطوری به قلبم کرد که بیمار وقتی مرا ببیند، از من خوشش خواهد آمد و می گوید که سبزواری، چه انسان والا و بزرگی است که به عیادت من بیمار آمده است. حالا برمی گردم تا هنگامی که اخلاص اولیه را بیابم و تنها برای خدا به عیادت بیمار بیایم.


اندیشه اى که بهتر از عبادت یک سال است



آقای قدس می گوید :

روزی آیت العظمی بهجت می فرمود : یکی از علمای بزرگ نجف اشرف هنگام سحر و وقت نماز شب پسر نوجوانش را که در اطاق آقا خوابیده بود صدا زد و گفت: « برخیز و چند رکعت نماز شب بخوان ». پسر پاسخ: « چشم ».

آقا مشغول نماز شد و چند رکعت نماز خواند. ولی آقازاده برنخاست. مجدداً آقا او را صدا زد که: « پسرم، پاشو چند رکعت نماز بخوان ». باز پسر گفت: « چشم ».


آقا مشغول نماز شد ولی دید فرزندش از خواب بر نمی خیزد، برای بار سوم او را صدا زد. پسر گفت: « حاج آقا، من دارم فکر می کنم، همان فکری که درباره ی آن امام صادق علیه السـّـلام می فرمایند:

فِکرَةُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ اَلفِ سَنَةٍ. 

یک ساعت اندیشیدن از هزار سال عبادت بهتر است. »

آیت العظمی بهجت فرمودند: آقا پرخاش کرد و فرمود: « ... و خود آیت الله بهجت کلمه را بر زبان جاری نکرد، ولی ما همه فهمیدیم که آن بزرگ مرد فرموده بودند: پدر سوخته؛ آن فکری از عبادت یک یا شصت سال بهتر است که انسان را به خواندن نماز شب وادارد، نه این که انسان وقت نماز شب دراز بکشد و به این بهانه از خواندن آن شانه خالی کند. »


منبع: کتاب العبد